مصرفگرایی نابجا و گرایش به اشرافیت و تجمل،فرهنگ انقلاب اسلامی را همچون موریانه از درون میخورد و نابود میسازد. ملتی که عادت به مصرف زیاد دارد و اهل تولید نیست، ناخواسته جاده صافکن دشمنان کشور خواهد شد. «اصلاح الگوی مصرف» شعاری است که در طلیعة سال 1388 از جانب مقام معظم رهبری به عنوان شعار سال انتخاب گردیده است. انتخاب این شعار حکایت از آن دارد که به دلایل بسیاری ریشه بسیاری از مصیبتهای کشور در حال حاضر در مصرفگرایی بیحد و حصر اقشاری از جامعه بهویژه مدیران و متمکنین و ثروتمدان جامعه است.
مصرفگرایی نابجا و گرایش به اشرافیت و تجمل عملی است شیطانی و اعتقاد اسلامی ملت و فرهنگ انقلاب اسلامی را همچون موریانه از درون میخورد و نابود میسازد. ملتی که عادت به مصرف زیاد دارد و اهل تولید نیست، ناخواسته جاده صافکن دشمنان کشور خواهد شد. چرا که مصرفگرایی با خود فرهنگی را حمل میکند که این فرهنگ ضد عزت و شرافت و مقاومت و کرامت انسانی است. مصرفگرایی بیحد و حصر انسان را زبون و پست میکند.
غربیها و در رأس آن آمریکا از روحیه رفاهطلبی و اشرافیت که در ایران در حال نضج گرفتن است عمیقاً شادمانند، چون بر ملتی که روحیه مصرفگرایی دارد به آسانی میتوان تسلط یافت. تحریمها ملتهای مصرفگرا را میترساند نه ملتهایی را که دارای انضباط مالی و اقتصادی هستند و قناعت را نه به عنوان یک شعار اخلاقی بلکه به عنوان یک شعار انقلابی سرلوحه رفتار خویش قراردادهاند.
طرح «اصلاح الگوی مصرف» بسیار هوشمندانه انتخاب شده است و امید است تمام دستگاههای فکری و اجرایی کشور و نخبگان و همه مردم هم در تعیین راهکارها و هم در ایجاد فرهنگ قناعت بکوشند. در میان دستگاههای فرهنگی، صدا و سیما به دلیل مخاطب چند میلیونی خود میتواند با روشهای علمی افکار عمومی را از طریق قالبهای گوناگون هنری و ساختاری خویش تحت تعلیم جدی قرار دهد. برنامههایی نظیر برنامه خانواده که مخاطب آن خانمهای کشور هستند از طریق آموزش اقتصاد خانواده که غالباً در اختیار زنان کشور است میتواند نقشی مهم ایفا نماید. برنامههای کودک میتواند از طریق کودکان، بزرگسالان را تحت فشار و کنترل قرار دهد که همه چیز به اندازه مصرف شود. شعار اصلاح الگوی مصرف نه معنای ریاضت دارد و نه گدا صفتی، بلکه به معنای مصرف بجا و عاقلانه است.
به طور قطع همان طور که در مقاله حاضر هم ملاحظه خواهید کرد ریشه اسراف و روح فرهنگ اسراف را ابتدا در رفتار زمامداران و مدیران کشور باید اصلاح کرد چنانچه مسئولین از انضباط اقتصادی و مالی برخوردار نشوند، صدها برنامه صداو سیما آب در هاون کوبیدن است. مقاله حاضر برمبنای آثار مقام معظم رهبری در بیست سال گذشته و کلیه آثار بزرگانی همچون امام، علامه طباطبایی، استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی تلاش کرده تا اندازهای اهمیت «اصلاح الگوی مصرف» را به عنوان یک فریضه دینی و انقلابی توضیح دهد.
پیام نوروزی مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) در سال 1388
ما در زمینهى مصرف، در زمینهى هزینه کردن منابع مالى کشور که به وسیلهى خود ما و به وسیلهى همهى برادران هممیهن ما و به وسیلهى مسئولین کشور با زحمت زیاد به وجود مىآید، دچار نوعى بىتوجهى هستیم، که بایستى این را تبدیل کنیم به یک توجه و اهتمام خاص. ما دچار اسراف هستیم، ما دچار ولخرجى و ولنگارى در مصرف هستیم؛ بسیارى از منابع کشور، شاید بشود گفت بخش مهمى از منابع کشور در همهى زمینهها- چه در زمینهى مسائل شخصى، و چه تا حدودى در زمینههاى عمومى- صرف اسرافها و زیادهروىهاى ما در مصرف میشود. ما بایستى مصرف کردن را مدبرانه و عاقلانه مدیریت کنیم. مصرف نه فقط از نظر اسلام، بلکه از نظر همهى عقلاى عالم، چیزى است که باید تحت کنترل عقل قرار بگیرد. با هوى و هوس، با خواهش دل و آنچه که نفس انسان از انسان مطالبه میکند، نمیشود مصرف را مدیریت کرد. کار به جائى میرسد که منابع کشور به هدر میرود، شکاف بین فقرا و اغنیاء زیاد میشود، عدهاى در حسرت اوّلیات زندگى میمانند و عدهاى با ولخرجى و ولنگارى در مصرف، منابع را هرز و به هدر میدهند.ما بایستى الگوى مصرف را اصلاح کنیم. ما بایستى به سمت اصلاح الگوى مصرف حرکت کنیم. مسئولین کشور در درجهى اول- چه قوهى مقننه، چه قوهى مجریه، و چه سایر مسئولین کشور؛ قوهى قضائیه و غیر آنها- و اشخاص و شخصیتها در رتبههاى مختلف اجتماعى، و آحاد مردم ما از فقیر و غنى، بایستى به این اصل توجه کنند که باید الگوى مصرف را اصلاح کنند. اینجور مصرف کردن در همهى زمینهها- در امور ضرورى زندگى، در زیادىهاى زندگى- مصرف کردن بىرویّه و بدون منطق و بدون تدبیر عقلانى، به ضرر کشور و به ضرر آحاد و اشخاص ماست. من از عموم مردم و بخصوص از مسئولین درخواست میکنم، خواهش میکنم که در این زمینه فعالیت خودشان را در این سال زیاد کنند، افزایش بدهند و براى اصلاح الگوى مصرف برنامهریزى کنند. لذا من این سال را، سال «حرکت مردم و مسئولین به سوى اصلاح الگوى مصرف» میدانم و امیدوارم که این عنوان- که «اصلاح الگوى مصرف» است- براى همهى ما دستورالعمل باشد و همهى ما بتوانیم برطبق این شعار مهم و حیاتى و اساسى براى کشور عمل کنیم و از منابع کشورمان به بهترین وجهى استفاده نمائیم.
الف) مفاهیم
1. مفهوم تبذیر
تضیع مال به هر شکل و به هر صورت، به صورت دورریختن، به صورت بیش از حد نیاز مصرف کردن، به صورت صرف در اشیاء لوکس و تجملهای فاسد کننده در زبان اسلام به «اسراف» و «تبذیر» تعبیر شده است.(مجموعه آثار، ج2، ص 245)
علامه طباطبایی در المیزان جلد13، صفحه 111 از قول صاحب مجمعالبیان آورده: «تبذیر به معنای پاشیدن با اسراف است و در واقع از بذرافشانی گرفته شده است، منتهی فرقی که با آن دارد این است که افشاندن در آنها به منظور افساد و به همین جهت در هر جا که به منظور اصلاح باشد «تبذیر» گفته نمیشود، هرچند که زیاد باشد.»
2. مفهوم شکر نعمت
شکر نعمت یعنى چه؟ معناى شکر نعمت این است که شما آن نعمتى را که خدا داده، اول بشناسید؛ بعد آن را در جاى شایستهى خود- که خدا برحسب حکمت خود معین کرده- مصرف کنید. (27/6/1370)
شکر همان مفهوم الگوی صحیح مصرف
خداى متعال نعمتهایی به ملت و کشور ما بخشیده است. کسى که باید این نعمت را در جاى خود مصرف کند- که معناى شکر نعمت هم این است- کیست؟ مدیران و برنامهریزان- از بالا تا پایین- هستند. (12/2/1380)
3. مفهوم قناعت
مفهوم قناعت
منظورم از قناعت این نیست که دست به نعمتهاى الهى نزنید و از آنها بهرهمند نشوید. مقصود این است که حد و اندازه نگه دارید؛ زیادهروى و اسراف نکنید؛ نعمتهاى الهى را ضایع ننمایید؛ که متأسفانه بسیارى مىکنند.(4/1/1372)
4. مفهوم صرفهجویی
صرفهجویى به معناى گدابازى نیست که بعضى بگویند چرا نمىگذارید مردم از نعمتهاى خدا استفاده کنند. نه؛ استفاده کنند، ولى اسراف و زیادهروى نکنند. اسراف در جامعه، لازمهى اشرافیگرى و تقسیم نابرابر ثروت و مایهى تضییع اموال عمومى و نعمت الهى است. صرفهجویى صحیح - همان که در اسلام به آن قناعت مىگویند - به معناى نخوردن نیست. به معناى زیادهروى نکردن، مال خدا را حرام نکردن و نعمت الهى را ضایع نکردن است. اگر جامعهاى بخواهد قناعت و صرفهجویى را - که یک دستور اسلامى است - عمل کند، باید متوجه باشد که در شکل کلى به عدالت اجتماعى و مسألهى عدالت پرداخته شود.(1/1/1376)
5. الگوی مصرف یعنی انضباط اقتصادی و مالی
انضباط اقتصادى و مالى یعنى مقابله با ریخت و پاش، زیاده روى و اسراف. ریخت و پاش مالى و زیاده روى در خرج کردن و زیاده روى در مصرف، به هیچ وجه صفت خوبى نیست. نه اسمش جود و سخاست و نه کرم و بزرگ منشى است. فقط اسمش «بىانضباطى اقتصادى و مالى» است. کسانى که بىخود خرج مىکنند؛ زیادى خرج مىکنند و زیادى براى خودشان مصرف مىکنند و رعایت موجودى جامعه را از لحاظ امکانات اقتصادى نمىکنند، انسانهایى هستند که از نظر من بىانضباط از لحاظ امکانات اقتصادى و مالى هستند. اگر چنین وضعیتى ادامه پیدا کند، این ملت کارش مشکل خواهد شد. به کسانى که بىخود خرج مىکنند، اگر بگوییم شما چرا این قدر خرج کردید و چرا این میهمانى بىخود و بىجهت را با این همه ریخت و پاش ترتیب دادید؟ مىگویند داریم و مىکنیم! آیا این دلیل کافى است که دارم و مىتوانم خرج کنم؟ نه؛ این دلیل به هیچ وجه دلیل قانع کنندهاى نیست. باید به قدر نیاز و حاجت، خرج و مصرف کرد. بخصوص کسانى که اموال عمومى را مصرف مىکنند. آنها هم مانند کسانى که اموال خودشان را بىحساب و کتاب خرج مىکنند، مخاطب این مطلبند و نباید زیادى مصرف کنند.بعضى افراد، پولدارند و درآمدى انشاءالله از راه حلال دارند - آنها که از راه حرام کسب درآمد کنند که وضعشان بدتر است - اینها هم اگر در خرج کردن و وضع زندگى و تجملات بیهوده و بىجا و اعیان منشى، ریخت و پاش و اسراف کنند، بىانضباطى مالى و اقتصادى انجام دادهاند. این کارها اسمش ریختوپاش است و ریختوپاش امرى نکوهیده و ناپسند است. این کارها زندگى دیگران را از لحاظ روانى مختل مىکند. شما مثلا مبالغ زیادى مواد خوراکى در فلان مهمانى معمولى مصرف مىکنید؛ در حالى که لازم نیست و در کنار شما و در همسایگى شما در یک محل دورتر، ولو در اقصى نقاط کشور، کسانى به این مواد غذایى براى ادامهى زندگى خود و فرزندان و عزیزانشان نیاز مبرم دارند. آیا این کار در چنین شرایط کار درستى است؟ پس در اموال شخصى و مالى که از راه حلال هم به دست آمده باشد، ریختوپاش غلط و خلاف انضباط است. کسانى که اموال دولتى را مصرف مىکنند، دیگر بیشتر. من از مسؤولین امور مىخواهم جدا در زمینهى مصرف اموال عمومى، در جاهایى که اولویت ندارد - ولو ممکن است مورد نیاز هم باشد، اما نیاز درجهى یک نیست - خوددارى کنند. آن جایى که امر دایر است بین نیاز با اولویت و نیاز بىاولویت، خوددارى کنید. آن جایى که نیاز نیست و حاجت نیست، حتما مصرف نشود. آن جایى که حاجت هست، اما حاجت بالاترى نیز هست آنجا هم مصرف نشود و این امکان مالى در حاجت برتر و بالاتر مصرف گردد.( 1/1/1374)
6. تجملگرایی نقطه مقابل سازندگی
زهد، یعنى بىاعتنایى به دنیا. بىاعتنایى به دنیا به معنى بىاعتنایى به تلاش دنیا نیست. چه کسى از امیرالمؤمنین علیهالسلام در دنیا پر تلاشتر بود؟ چه کسى بیشتر از امیرالمؤمنین علیهالسلام، از قدرت بازو، قدم، مغز، جسم، روح، مال و همهى نیروهاى خود براى ساختن یک دنیاى خوب استفاده کرده است؟ اشتباه نکنیم! بىرغبتى به دنیا، به معناى پشت کردن به تلاش، سازندگى، مبارزه و ساختن جهان به شکل مطلوب نیست. آن زحمتها را باید کشید. کسى که بىرغبت به دنیاست، زاهد است؛ یعنى همهى آن زحمتها را مىکشد، مجاهده مىکند، مبارزه مىکند، خود را در میدانهاى مبارزه حتى به خطر هم مىاندازد، تا پاى جان هم پیش مىرود، بازوى او، پاى او، مغز او، جسم او، روح او و دارایى او هم - اگر دارد - در راه ساختن دنیاى خوب مصرف مىشود؛ منتها وقتى نوبت برداشت شخصى از خزانهى دنیا مىرسد، کم برمىدارد. این، معناى زهد است. پاى شخص او وقتى به میان آمد و زندگى شخصى او وقتى مطرح شد، حظ خود را از لذایذ مادى کم مىکند. این هم که کم مىکند نه از این بابت که مىخواهد غرایز مادى را سرکوب کند؛ نه. در همان حدى که طبیعت انسان است، بهطور معمول لذات و زیباییهاى زندگى را هم مورد استفاده قرار مىدهد؛ اما نه با ولع و نه مثل یک انسان حریص. از باب مثال، دو نفر بر سر سفرهاى مىنشینند. یکى مىخواهد خود را سیر کند و بلند شود. لذا هر چه دم دستش باشد مىخورد. نان بود یا خورش، فرقى نمىکند. مقصود این است که سد جوع کند؛ چون سد جوع لازم است. اما هدف نفر دوم، سد جوع نیست. نه اینکه نمىخواهد سد جوع کند. مىخواهد سد جوع کند؛ اما خواهان تنوع و تلذذ هم هست. دست مىاندازد به آن طرف سفره، دست مىاندازد جلو دیگران و ظروف غذا را جلو خودش مىکشد تا از همه نوع غذا به بهترین کیفیت و بیشتر از همه، استفاده کند. این، همان است که مذموم است. و اما، برداشت کم از دنیا و در مقابل، تلاش زیاد، نقطه مهم در زندگى امیرالمؤمنین علیهالسلام است. خود او زاهد بود. به دیگران زهد را مىآموخت و امر مىکرد و خود از همه زاهدتر بود.(17/10/1371)
7. رفاه مستلزم اسراف نیست
رفاه مادى، به معناى ترویج روحیهى مصرفگرایى نیست - که خود، یکى از سوغاتهاى شوم فرهنگ غرب است - بلکه بدین معنى است که کشور از نظر آبادى و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعى، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادى و رواج تولید و تجارت، با تکیه بر استعدادهاى ذاتى نیروهاى انسانى خودى، به حد قابل قبول برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانى شود و نشانههاى فقر و عقبافتادگى رخت بربندد. (23/4/1368)
8. مصرف به اندازه
من بخصوص توصیه مىکنم که مردم از اسراف، چه در ایام عید و چه در طول سال آینده و به ویژه در مراسمى که معمولا در آنها دچار اسراف مىشوند، خوددارى کنند. مصرف بىرویه و زیاد، قاعدتا از سوى قشرهاى مرفه انجام مىگیرد؛ چون قشرهاى ضعیف قادر نیستند که زیاد مصرف کنند. مصرفى که از سوى یک قشر انجام مىگیرد، به زیان کشور است. یعنى هم زیان اقتصادى، هم زیان اجتماعى و هم زیان روانى و اخلاقى دارد. من مکرر عرض کردهام، باز هم مىگویم و خواهش مىکنم که مصرفگرایى را رها کنند. مصرف باید به اندازه باشد، نه به حداسراف و زیاده روى. این اندازه در هر زمانى متفاوت است. امروز بسیارى از قشرهاى مردم و خانوادهها دچار مشکل و زحمتند و هنوز اثرات و ثمرات بازسازى کشور، خودش را بهطور کامل نشان نداده و خیرات و برکاتش به همه نرسیده است. اندازه عبارت است از اینکه انسان خودش را هر چه مىتواند به این قشرها نزدیک کند. مسؤولین عزیز کشور، اعم از دولتى و قضایى و سایرین، بخصوص باید این اصل را بیش از دیگران رعایت کنند.(1/1/1371)
9. نقد مفهوم توسعه
اگر کسی، توسعه مطلوب را به رفاهطلبی و اسراف و اتراف تفسیر کند، سرمایهداری غرب را اسوة توسعه اقتصادی قرار میدهد، حال آن که این تفسیر، باطل و ناصواب است و آنچه که اسوه و الگوست، نظام عقلانی است که اسلام آن را ترویج کرده است که انسان در تولید بر محور عقل فعالیت کند و در محور مصرف نیز بر محور عقل مصرف کند.(انتظار بشر از دین، ص221)
ب) فضیلت قناعت و رذیلت اسراف
1. قناعت فضیلتی مهم
یکى از مهمترین فضایل اخلاقى براى یک کشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخى زمینهها دچار مصیبت هستیم، بهخاطر این است که این اخلاق حسنهى مهم اسلامى را فراموش کردهایم.(11/09/1383)
2. فرهنگ انقلاب اسلامی فرهنگ قناعت
در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهى، تغییرات اساسى در خلقیات خودشان احساس کردند: گذشت در بین مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکارى زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد -فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامى اینهاست.(21/05/1371)
3. قناعت سرافرازانه
بنده ملت ایران را به «ریاضت» دعوت نمىکنم. بحمدالله ما احتیاجى به این نداریم که ملت خودمان را به ریاضت، دعوت کنیم. فضاى غمآلود ریاضت، از زندگى این مردم دور باد! من مردم را به «قناعت» دعوت مىکنم؛ قناعت سرافرازانه، قناعت انسان عاقل و خردمندى که مىداند آیندهى خود را با قناعت تأمین مىکند و زندگى و روال اقتصادى کشور را تسهیل و به مسؤولین کمک مىکند که بتوانند تدابیر صحیح را در کار ادارهى مملکت اعمال کنند.(1/01/1377)
4. قناعت فریضه اجتماعی
اگر واقعا وضع اقتصادى ملتى آشفته است، باید چه کار کند؟ بایستى به خودش سختى بدهد. آنها براى اینکه مبادا تبلیغاتشان موجب شود کسانى به فکر بیفتند که به خودشان سختى دهند و اگر مشکلى هم در کار اقتصادى هست، از بین برود، تبلیغات مىکنند که «در ایران، فلان کسان مىخواهند مردم را به ریاضت اقتصادى دعوت کنند!» به قول معروف، پیش مىافتند که پس نیفتند! یعنى حرفى مىزنند که کسى در این مملکت جرأت نداشته باشد مردم را به قناعت دعوت کند که مبادا بگویند «ریاضت اقتصادى»!(1/1/1377)
5. اسراف لجنزار است
اسراف، یک لجنزار است. ریختوپاش مالى، یک وسوسهى شیطانى است. وقتى که شما به برکت هدایت الهى، علىرغم سنگاندازیهاى دشمنان، مثل یک موجود فعال، بانشاط و جوان، سرپا قرار گرفتهاید تا بتوانید زندگى را نو کنید و از منابع عظیم ثروت در این کشور استفاده کنید، آنجا شما باید ببینید چه چیزى اندک ضررى مىزند؛ دیگر آن را انجام ندهید. اسراف، پرداختن به مصارف زیادى و طمعکارى بعضى از قشرها در به دست آوردن درآمدهاى نادرست و ناسالم، از این قبیل است. اینها نباید باشد.(3/1/1374)
6. مسرفین، برادران شیطانند
جملة «ان المبذرین کانوا اخوان الشیطان» تعلیلی است بر نهی از تبذیر، و معنایش این است که اسراف مکن زیرا که اگر اسراف کنی از مبذرین- که برادران شیطانند- خواهی شد. و گویا وجه برادری مبذرین و اسراف کنندگان با شیطانها این باشد که اسرافکاران و شیطان از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو برادر مهربان هستند که همیشه باهمند، و ریشه و اصلشان هم یک پدر و مادر است همچنان که آیة شریفة «و قیصنا لهم قرناء»، و آیة «احضروا الذین ظلموا و ازواجهم» (که مقصود از ازواج در اینجا همان قرناء در آیه قبلی است) و آیة «و اخوانهم یمدونهم فی الغی ثم لایقصرون» همین معنا را میرساند. و از همینجا معلوم میشود که تفسیر آن مفسر که آیه را به قرین و دوستان شیطانها، تفسیر کرده بهتر است از تفسیری که دیگری به معنای اتباع و پیروان شیطان گرفته است.
و مراد از کلمة شیطان در جملة «و کان الشیطان لربه کفوراً» همان ابلیس است که پدر شیطانها است، و شیطانها ذریه و قوم و قبیلة او هستند، بنابراین، لام «شیطان» لام عهد ذهنی است و همچنین میشود لام را لام جنس بگیریم که مراد از شیطان، جنس شیطان باشد و به هر حال کفر ورزیدن شیطان نسبت به پرودگار خود از این جهت است که او نعمتهای خدا را کفران نموده و آنچه از قوه و قدرت و ابزار بندگی از جانب خدا به او داده شده، همه را در راه اغواء و فریب بندگان خدا و وادار کردن آنان به نافرمانی و دعوتشان به خطاکاری و کفران نعمت مصرف میکند.
و از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که چرا اول شیطان را به صیغه جمع (شیاطین) و بعداً به صیغه مفرد (شیطان) آورد، آیة کریمه ابتدا خواسته بفهماند که هر اسراف کنندهای برادر شیطان خویش است، پس همة اسرافکاران برادران شیطانهایند.(المیزان، ج13، ص112)
7. اسراف بیماری اجتماعی
اسراف یک بیماری اجتماعی است.(18/8/1385)
ارسال
شده توسط زهره آقا حسینی در 88/4/24 11:35 صبح