نگاهی به فیلم «نرگس» ساخته رخشان بین اعتماد- از مجموعه سی سال - سی فیلم سینمایی پس از انقلاب.

رخشان بنی اعتماد را همیشه با فضای گرم فیلمهایش می شناسیم؛ از «زرد قناری» گرفته تا «زیر پوست شهر» که همگی گویای تلاش قدرتمندانه او در کارگردانی و در زمینه هایی از احساسات گرم و پرشور و عاطفه ای شگرف و بدیع و جانانه است که مثلا در زیر پوست شهر در تصویر چهره یک زن جنوب شهری، نمونه بی بدیلی را در تاریخ سینمای ایران و البته با بازی منحصر به فرد گلاب آدینه بر جای گذاشت.

فیلم «نرگس» از جمله همان فضای آشنایی است که طراوت قصه خوب، روایت جاندار و شخصیت گرم و صمیمی سینمای ایران را برایمان تداعی می کند.

این فیلم داستان زنی معتاد به نام آفاق (با بازی فریماه فرجامی) است که پسر جوان و بی پناهی به نام عادل (با بازی ابوالفضل پورعرب) را زیر بال و پر گرفته و از او برای قاچاق مواد مخدر و سرقت بهره می برد.

آفاق بتدریج و با بزرگ شدن عادل به عقد او در می آید، اما عادل که از زندگی پر محنت خود خسته  شده، دل به دختری به نام نرگس (با بازی عاطفه رضوی) می بازد و ...

«نرگس» فیلم تلخ و تیره ای است، آنقدر محرومیت، درد و تاریکی بر داستان آن سایه افکنده یا بهتر بگوییم در آن دمیده و تنیده و قد کشیده که مخاطب را بشدت تحت تاثیر قرار می دهد.

بی تردید بخشی از این تاثیر بابت میزانسن های درست فیلم است؛ لوکیشن بجا و جدی، شخصیت پردازی های حرفه ای و سرشار و نیز دیالوگ های خوبی که به درستی ادا می شود و به تناسب به پیش می رود در کنار تمام عناصر و مولفه های دیگر فیلم و خاصه و بویژه بازی خوب، گیرا و درست بازیگران فیلم و از آن جمله فریماه فرجامی، ابوالفضل پورعرب و عاطفه رضوی که یکی از ماندگارترین نقش های خود را در طول سابقه بازیگریشان به نمایش گذاشتند و به ثبت رساندند.

«نرگس» در ابتدای دهه 70، نقطه قابل تامل و مهمی در سینمای ایران شد و نام کارگرادان مستعد و رو به جلویش را به عنوان هنرمندی سینماورز به معنای استاندارد و مطلوب کلمه، بر بدنه سینمای ایران حک کرد.

بعضی از دیالوگ های فیلم در کنار موسیقی خاطره انگیز و بسیار زیبایش در خاطره های مخاطبان سینمای ایران برای همیشه ماندگار شد.